یکی دیگر از وظایف مومن

 

|*|  پیروی و تبعیت از اولیاء الله و عارفین الهی |*|

 

تکلیف دیگر پیروی و تبعیت از اولیاء الله و عارفین الهی است .یعنی لزوم سلوک الی الله وتبعیت و پیروی از کسانی که به مقام وصل و فنا رسیده و مودب به آداب الهی شده اند و درجات و منازل و مقامات معرفت و سلوک را به نهایت رسانیده و از غیر او منقطع شده اند .

در میان علما و دانشمندان دین و راویان حدیث اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و در میان آنانی که اهل عمل و اخلاص اندجمعی هستند که احراز مقام  مخلصین نموده و به مقام شامخ کاملین بالله رسیده اند .آنان که عارفان بالله بوده وبه منزلگاه وصل رسیده اند و در آنان ذات مقدس فانی شده اند.

بر مومنان لازم است که به دنبال معرفت و شناخت ایشان باشند تا با هدایت آنان هدایت شده  و با راهنمایی آنان به سرچشمه ی همه ی خوبی ها نایل آیند و به آن مقصد اعلا برسند.

به حکم نقل و عقل اطاعت و پیروی از این گونه از علما که در راس همه ی علما می باشند و پیش از همه و بیش از همه به آنچه قائلند عمل می کنند واجب و لازم است و از آن هیچ گریزی نمی باشد.

باید این گونه از علما را در اطراف زمین جست و جو کرد و آنان را شناخت و معرفت پیدا کرد . سپس کمر همت را محکم بست و تبعیت و پیروی از آنان را شعار خود قرار داد و ظاهراَ و باطناَ به ایشان معتقد بود و ذره ای از شاهراه هدایت آنان خارج نشد و از ان ها اطاعت کامل نمود.تنها در سایه ی هدایت و پیروی از این مردان الهی است که مومن به مقصد می رسد و می تواند درجات مراتب منازل و مقامات سلوک و تهذیب نفس را طی نموده و از مصادیق راستین ( قد افلح ) گردد.

در هر عصر و زمانی برخی از این شجره ی طیبه وجود دارند که دسترسی به آنان بر طالبان واقعی حقیقت " اَیسر من کل یسیر " است.

اینان باید همان کسانی باشند که امام صادق علیه السلام در حق آنها می فرمایند:

" سوگند به آن که جانم در دست اوست همانا در زمین و اطراف آن مومنانی هستند که تمام دنیا در نزد آنان به اندازه ی بال پشه ای قدر و ارزش ندارد. اگر تمام دنیا با آنچه در ان و آن چه روی ان است به مثابه ی طلای سرخی باشد که برگردن یکی از آنها است سپس از گردن او بیافتد حس نخواهد کرد چه چیزی بر گردنش بوده و چه چیزی از او افتاده است. "

آن حضرت پس از بیان پاره ای از صفات و ویژگی های اولیاء الله می فرمایند:

" وه !که چقدر شوق دارم به هم نشینی و هم صحبتی با آنان و چه قدر از فقدان شان غصه دارم و از مجالست با آنان غصه هایم بر طرف می شود . آنان را طلب و جست و جو نمایید . پس چنان چه آنان را یافتید  و از نورشان بر گرفتید هدایت خواهید شد . به وسیله ی آنان در دنیا و آخرت پیروز خواهید گشت . آنان در میان مردم کمیاب ترند از گوگرد سرخ .زیورشان سکوت طلایی کتمان اسرار اقامه ی نماز و  زکات و حج و روزه داری وکمک به برادران دینی در حال توانگری و تنگ دستی است. این ها زیور ایشان و محبت ایشان است. خوشا به حال آنها و چه بازگشت خوبی دارند . وارثان بهشت فردوس هستند که در ان جاودان خواهند بود."

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در روایتی می فرمایند:

" ای اسامه ! این جماعت را بقعه ها و گوشه های زمین می شناسند و هرگاه محراب ها آن ها را نیابند برای ایشان می گریند . پس آنان را برای خود گنجی و ذخیره ای بگیر شاید به سبب ایشان از سختی های دنیا و هول و ترس های روز قیامت نجات یابی و از این که طریقی را که ایشان در آنند و بر آن ثابت هستند واگذاری بپرهیز که قدمت خواهد لغزید و سر نگون در آتش خواهی افتاد ."

امام صادق علیه السلام می فرمایند:

" دوستی ومحبت به خدا هرگاه برجان و باطن بنده ای تابید آن را در سختی و دشواری از هر آنچیز که انسان را به خود مشغول می دارد و از هر آن ذکر و یادی که غیر یاد خدا باشد خالی کرد .محب خدا بیش از مردم دیگر جان خود را برای خدا خالص نموده است و در عهد و پیمان صادق ترین مردم و با صفاترین آنهاست. و در عمل نیکوکارترین مردم است و در ذکر خدا برگزیده ترین و خالص ترین آنان و در حقیقیت وجان خود عابد ترین ایشان است.ملائکه به هنگام مناجاتش به او مباهات و به دیدارومشاهده او افتخار می کنند. وبه خود می بالند وخداوند متعال به خاطر او بلاد خود را آباد می دارد وبه خاطر بزرگداشت او به بندگان خود کرم می نماید. هنگامی که مردم خدا را به حق او قسم دهندوچیزی بخواهند به آنها عطا خواهد نمود وبه خاطر رحمت و مهری که به او دارد بلایا را از مردم دور می دارد. اگر مردم بدانند که او چه جایگاهی نزد خداوند دارد ومنزلت و مقام او نزد حق کدام است جز به وسیله ی خاک پای او و تبرک به آن به سوی خدا تقرب نمی جویند."

 

 

مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم                           که پیش چشم بیمارت بمیرم

 نصاب حسن در حد کمالست                             زکاتم ده که مسکین و فقیرم

 

****اللهم عجل لولیک الفرج ****

افسوس

افسوس

افسوس كه عمري پي أغيار دويديم

 

از يار بمانديم و به مقصد نرسيديم

 

سرمايه ز كف رفت و تجارت ننموديم

 

جز حسرت و اندوه متاعي نخريديم

 

بس سعي نموديم كه بينيم رخ دوست

 

جانها به لب آمد ، رخ دلدار نديديم

 

ما تشنه لب اندر لب دريا متحير

 

آبي به جز از خون دل خود نچشيديم

 

شاها به تولاي تو در مهد غنوديم

 

بر ياد لب لعل تو ما شير مكيديم

 

اي حجت حق!

پرده ز رخسار بر افكن

 

كز هجر تو ما پيرهن صبر دريديم

 

 

اي دست خدا دست برآور كه ز دشمن

 

بس ظلم بديديم و بسي طعنه شنيديم

 

شمشير كجت راست كند قامت دين را

 

هم قامت ما را كه ز هجر تو خميديم

 

شاها ز فقيران درت روي مگردان