نشانه های حتمی ظهور                                                                                                                 نشانه هايى كه در آستانه ظهور حضرت مهدى (ع)

 

تحقق خواهديافت، پنج نشانه است كه به آن ها

 

علائم حتمى مى گويند.

 

زيرا در مورد آن ها احتمال بداء نيست و به طور يقين و جزم

 

واقع شدنى است.

 

 

اين علائم پنج گانه حتمى در روايات و اخبار از زبان

 

 

حضرات ائمه معصومين (ع)به ويژه امام على،

 

امام صادق و امام باقر(ع) مطرح شده است.

 

امام صادق (ع) مى فرمايد:

 

پنج نشانه قبل از ظهور قائم مى باشد:

 

۱. صيحه آسمانى 2. خروج يمانى 3. خسف در سرزمين بيداء

 

۴.خروج سفيانى 5. قتل نفس زكيه (۱)

 

 

   (۱) منتخب الاثرص 452.     

  

۱.صیحه آسمانی

 

منظور از صيحه آسمانى، ظاهراً صدايى است كه در آستانه ظهور حضرت مهدى (ع) از آسمان شنيده مى شود (1) و همه مردم آن را مى شنوند 0 در روايات، تعبيرهاى نداء و"فزعة" و "صوت " نيز به كار رفته كه ظاهر آن ها نشان مى دهدكه هر يك از آن ها نشانه جداگانه اى است كه پيش از ظهور واقع مى شود (2) لكن به نظر مى رسدكه اين ها تعبيرهايى گوناگون ازيك حادثه ويا دست كم، اشكال گوناگون يك حادثه باشند. مراد از همه آن ها، بلند شدن صدايى در آسمان است. ولى به اعتبار اين كه صداى عظيم، بيدار باشى است كه همه را متوجه خود مى كند ونيز موجب وحشت عمومى و ايجاد دلهره و اضطراب مى گردد، به آن صيحه، فزعة، صوت و نداء كه هر يك بيانگر ويژگى از آن حادثه اند، اطلاق شده است 0 اين احتمال هم وجود داردكه آن ما سه حادثه جداى از هم باشدكه در يك زمان رخ نمى دهند، بلكه ابتدا صدايى عظيم همه را متوجه خود مى كند صيحه به دنبال آن صدايى هولناك، مردم را به وحشت مى اندارد فزعهو آن گاه صدايى از آسمان شنيده مى شودكه مردم را به سوى مهدى (ع) فرا مى خواند نداء0

امام باقر(ع) مى فرمايد: "نداكننده ا ى از آسمان نام قائم را ندا مى كند، پس هركس در شرق

و غرب است، آن را مى شنود. از وحشت اين صدا، خوابيده ها بيدار، ايستادگان نشسته ونشستگان بر دو پاى خويش مى ايستند 0 رحمت خدا بركسى كه از اين صدا عبرت بگيرد و نداى وى را اجابت كند؟ زيرا صداى نخست، صداى جبرئيل روح الامين است 0 آن گاه مى فرمايد: اين صدا در شب جمعه 23 ماه رمضان خواهد بود. در اين هيچ شك نكنيد وبشنويد و فرمان بريد. در آخر روز، شيطان فرياد مى زندكه فلانى مظلومانه كشته شد" تا مردم را بفريبد وبه شك اندارد(3)

البته روايات ديگرى نيز به همين مضمون وجود دارد. از مجموع روايات مى توان استفاده كرد: 1. صيحه از نشانه هاى حتمى ظهور است، 02 اين صدا از آسمان شنيده مى شود، به گونه اى كه همه مردم زمين از شرق و غرب آن را مى شنوند، 3. محتواى اين پيام آسمانى، دعوت به حق رحمايت وبيعت با مهدى (ع) است،،. هم زمان با آن ياكمى پس از آن، در روى زمين نيز صدايى شنيده مى شود. ندا دهنده شيطان است كه مردم را به گمراهى فرا مى خواند، . جبرئيل، مردم را به حق فرا مى خواند. (4)

مطلب ديگر اين كه در برخى روايات، سخن از "نداء" دركناركعبه به ميان آمده است. امام صادق (ع) مى فرمايد: "گويا مى بينيم كه حضرت قائم (ع) در روز شنبه " عاشورا، هنگام ظهر، بين ركن ومقام، دركناركعبه ايستاده است ودر پيش او، جبرئيل صدا مى زند: بيعت براى خداست 00. (5)

گويا اين ندا غير از نداى آسمانى وصيحه است كه به عنوان نشانه ظهور بيان شده، زيرا اين ندا در زمين وپس از ظهور است و ندا در آسمان و در آغاز روز صورت مى گيرد. ولى احتمال هم داردكه همان صداى آسماني، توسط سخنگوى حق، جبرئيل، اركناركعبه بلند شود و در تمام جهان شنيده شود. (6) ار امام صادق (ع) درباره نداى آسماني پرسيدند، فرمود: "هر جامعه و مردمى به زبان و فرهن(ع) خود، آن نداى آسماني را مى شنود(7)

ا. منهاج الدموع ص 93.

 2.وافي ج2 ص 443.

3. همان ص،254.

 4. برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ص 230.

 5. غيبة طوسى، ص 453 منتخب الاثرص 464.

 6. برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات ص 233.

 7. غيبة طوسى، ص 266 بحارالانوارج 52 ص 288

۲.خروج یمنی

خروج يمنى از نشانه هاى حتمى ظهور است (1) درباره انقلاب وقيام يمنى روايات بسيارى وارد شده است. امام صادق(ع) فرمودند:خروج اين سه تن، خراسانى، سفيانى ويمنى در يك سال ويك ماه ويك روز اتفاق مى افتد ودرفش يمنى از همه هدايت كننده تر است، زيراكه دعوت به حق مى كند (2)

روايات مى گويد: يمنى در پى نبرد سفيانى با وى وارد عراق مى شود. نيروهاى يمنى و ايرانى جهت رويارويى با سفيانى وارد عمل مى شوند واز روايات چنين ظاهر مى شود كه نقش نيروهاى يمن در نبرد سفيانى نقش پشتيبانى از نيروهاى ايرانى است، زيرا از لحن اخبار چنين فهميده مى شودكه طرف درگير با سفيانى، مردم مشرق زمين يعنى ياران خراسانى وشعيب هستند، وگويا يمنى ها پس از يارى رساندنِ به آنان به يمن باز مى گردند. اما در منطقه خليج، علاوه بر حجاز" يمنى ها نقش اساسى خواهند داشت، گر چه روايات، آن را خاطر نشان نساخته اند ولى به طور طبيعى با توجه به روند حوادث ظهور وجغرافياى منطقه، بايستى فرمانروايى يمن و حجاز وكشورهاى حوزه خليج در دست نيروهاى يمن، پيرو حضرت مهدى(ع) قرا ر گيرد.

اخبار مؤيد اين است كه انقلاب يمنى به نهضت ظهور امام(ع) نزديك تر است تا انقلاب زمينه ساز ايرانيان، حتى اگر فرض كنيم يمنى قبل از سفيانى قيام مى كند يا آن كه يمنى ديگرى زمينه ساز يمنى موعود مى باشد. در پاره اى روايات سخن از درفش يمنى به ميان آمده كه از همه درفش ها هدايت كننده تر است زيرا كه دعوت به حق مى كند(3) احتمالات بسيارى درباره هدايت كننده تر بودن درفش يمنى داده اند، اما پسنديده اين است كه درفش يمنى اگر هدايت گرى بيشترى دارد به اين دليل است كه مستقيما از رهنمودهاى حضرت مهدى(ع) برخوردار مى گردد. همچنين يمنى به ديدار حضرتش نائل مى شود وكسب شناخت ورهنمود مى كند. مؤيد اين امر هم روايات مربوط به انقلاب يمنى هاست كه رهبر انقلاب يمن، يعنى شخص يمنى را مى ستايد وبا اين عبارات توصيف مى نمايد: به سوى حق هدايت مى كند" و شما را به سوى صاحبتان مى خواند" واين كه "براى هيچ مسلمانى سرپيچى از آن جايز نيست وكسى كه چنين كند اهل آتش خواهد بود، اما انقلاب زمينه ساز ايرانيان، در روايات آن بيش از ستايش رهبران آن، ستايش از عموم گرديده است(4)

1. منتخب الاثرص 452.

 2. بحا رالانوار ج 52ص 210.

 3. بحارا لانوار ج 52 ص 210

 4. عصر ظهور كوراني ص 161.

۳.خسف بیداء

خسف به معناى فرو رفتن وپنهان شدن است (1) و"بيداء" نام سرزمينى است ميان مكه ومدينه. ظاهرا منظور از خسف بيداء آن است كه سفيانى، با لشكرى عظيم به قصد جنگ با مهدى(ع) عازم مكه مى شود، در ميان مكه ومدينه ودر محلى كه به سرزمين "بيداء " معروف است، به گونه معجزه به امر خداوند در دل زمين فرو مى روند(2) اين حادثه از نشانه هاى حتمى ظهور بيان شده است.

حضرت على(ع) مى فرمايند: مردى از خاندان من، در سرزمين حرم قيام مى كند، چون خبر ظهور وى به سفيانى مى رسد، وى سپاهى از لشكريان خود را براى جنگ به سوى او مى فرستد، ولى سپاه مهدى آنان را شكست مى دهد، آن گاه خود سفيانى با لشكريان همراه، به جنگ وى مى روند و چون از سرزمين بيداء مى گذرند، در زمين فرو مى روند و جز يك نفر، كه خبر آنان را مى آورد، همگى مى شوند. (3) گر چه حادثه خسف در منطقه بيداء و در مورد لشكر سفيانى واقع مى شود، ولى در برخى روايات، غير از خسف در بيداء، از خسف درمشرق وخسف در مغرب نيز ياد شده است، (4) واين نشانِ آن است كه در ساير نقاط زمين نيز چنين حوادثى رخ مى دهد و به امر خداوند، دشمنان مهدى(ع) بدين وسيله نابود مى گردند. (5)

  1. محجة البيضا ج 4، ص 343 بحار الا نوار ج 52ص 0 22.

2.  لسان العرب، ج 9، ص67

3.  غيبة نعمانى ص 252.

4.  وافى ج 2 ص 443 منتخب الاثرص 442.

5.  برترين هاى فرهنگ مهدويت در مطبوعات، ص 224.

۴.خروج سفیانی

يكى از نشانه هاى قطعى ظهور است. سفيانى، عنصر بى بند وبار، آلوده وپرده در اموى نسب واموى نژاد است كه در سوريه انقلاب مى كند وانقلابش نيز، پس از غلبه بر دوگروه مخالف خويش، به ظاهر پيروز مى گردد و آن ده خط مخالف راكه رهبرى يكى را مردى سرخ رو و ديگرى را مردى "ابرص " به عهده دارد، در هم مى كوبد. فضاى سياسى و اجتماعى براى او آماده مى شود و او بر منطقه وسيعى كه شامل: دمشق، حمص، حلب، اردن، فلسطين و اسرائيل كنونى است، مسلط مى گردد ويهوديان و عناصر تبهكار و حق ستيز، كودكان پرورشگاهى وكنار خيابانى از او پيروى مى كنند و همه اين تحولات ظرف شش ماه صورت مى پذيرد .

پس از استقرار قدرت وسيطره سفيانى در سوريه ومنطقه وسيعى كه نام برده شد، سپاه گرانى مرکب از 142 هزار نفر سازماندهى مى كند وبخشى از آن را به منظور فتح عراق وبخشى ديگر را به سوى حجاز ومدينه منوره، گسيل مى دارد. سپاه 12 هزار نفرى او به سوى مدينه مى رود تا حضرت مهدى (ع) آن اصلاحگر بزرگ جهانى را كه خبر ظهورش پخش گرديده، دستگير نمايد. آنان سه روز در مدينه توقف مى كنند ودر آن جا دست به چپاول وجنايت مى زنند وپس از آن، بخش مهم آن 12 هزار نفر، مدينه را به منظور دستيابى به امام مهدى (ع) به قصد مکه ترك مى كنند، چرا كه اطلاع مى يابندكه آن اصلاحگر بزرگ، از مدينه به مکه رفته است.

اين سپاه تجاوزكار در راه مکه، به بيابانى مى رسند ودر آن جا، زمين به امر خدا همه آنان را مى بلعد و جز دو نفر باقى نمى ماند، يكى از آن دو به سوى حضرت مهدى (ع) مى رود تا بشارت نابودى دشمنان حق وعدالت را بدهد وديگرى به سوى سفيانى مى رود تا سرنوشت شوم ستونى از سپاه تجاوزكار او را گزارش كند. اما سپاه تجاوزكارى كه از سوى سفيانى به عراق گسيل مى گردد، در منطقه اى از اطراف نجف كه روحاء نام دارد پياده مى شود وده ها هزار نفر از آنان براى اشغال نجف وكوفه حركت مى كنند.

روز عيدى از اعياد اسلامى، تجاوز خويش را به اين دو شهر آغاز مى كنند وسر راه خود با ستونى از مدافعان كه از بغداد مى رسد درگير مى شوند و ميان اين ده ها هزار مدافع عراقى و سپاه سفيانى، جنگ وحشتناكى جريان مى يابد كه البته سپاه سفيانى پيروز مى شود وكوفه را به اشغال خود در مى آورد ودر آن جا سخت به كشتار وسيع غير نظاميان، جارى ساختن سيلاب خون از بيگناهان، برپا ساختن چوبه هاى بى شمار دار وبه اسارت بردن زنان ودختران، دست مى زند. مردى براى دفاع ازكوفه وحقوق مردم آن بپا مى خيزد وانقلابى به راه مى اندازد، امَا كشته مى شود.

سرانجام اين بخش از سپاه سفيانى به سوى شام برمى گردد، اما گروهى ازكوفه وگروهى به فرماندهى سيد هاشمى وگروهى به فرماندهى قهرمان پروا پيشه "يمنى " سپاه 100 هزار نفرى سفيانى را تعقيب مى كنند وطي جنگ خونين ميان راه عراق وشام همه را درهم مى كوبند و انبوهى اسير و غنايم جنگى، بدست مى آورند .

اما سرانجامِ شوم سفيانى و جنبش ارتجاعى او، بدين گونه پايان مى پذيرد كه: حضرت مهدى(ع) آن اصلاحگر زمين وزمان پس از ظهور خويش، از مکه به تدريج به كوفه مى رسد وپس از استقرار عدالت در حجاز و عراق ودمشق، قلمرو سيطره ظالمانه سفيانى را هدف قرار مى دهد. در حركت اصلاحى امام به سوى شام، انبوهى از حق طلبان به او مى پيوندند وسفيانى نيز در رمله ، شمال شرقى فلسطين و قدس براى شرارت آماده مى شود . لحظات رويارويى دو سپاه حق و باطل و عدل و بيداد، فرا مى رسد، گروه هايى از سپاه سفيانى، قرارگاه خويش را رها كرده وبه لشكر حق مى پيوندند وگروهى نيز به سپاه سفيانى ملحق مى شوند. شرايط براى يك پيكار بزرگ وسرنوشت ساز آماده مى شود.

سفيانى با دريافت گزارش رسيدن نيروى حق و آمدن اصلاحگر بزرگ امام مهدى(ع) از عراق به شام وفلسطين، خود را با همه قدرت و امكانات آماده رويا رويى وديدار مى كند و بنا به روايتى از امام باقر(ع) مى گويد: "اخرجوا الي ابن عمى "

يعنى: عموزاده ام را نزد من بياوريد. (1) پس از آنكه روياروى هم قرار مى گيرند وامام مهدى(ع) سفيانى را براى گفتگو به حضور مى پذيرد و آن گفتگو به بيعت سفيانى با حضرت مهدى وبا ايمان به او وحركت عظيم وعميق و آسمانى او مى انجامد، سفيانى از قرارگاه حضرت مهدى(ع) به سوى سپاه خويش باز مى گردد كه سران سپاهش مى پرسند: چه كردى؟ پاسخ مى دهد: من در برابر منطق پولادين وموضع بحق حضرت مهدى(ع) اسلام او را پذيرفتم وبه راه و رسم اوگردن نهادم و با او دست بيعت دادم وازگذشته سياه خويش، ندامت كردم سران سپاه او مى گويند: زشت باد رأى تو در شرايطى كه خليفه اى بلا مانع وپراقتدار به سوى امام مهدى(ع) رفتى، اينك بر خط اطاعت اوگردن نهاده، بازگشته اى؟ " سفيانى از پيمان خويش دست كشيده وبيعت خويش با حجت خدا وخليفه راستين او را مى شكند وبه تشويق سران سپاه تجاوزكار خود، براى پيكار با حق و عدالت آماده مى شود 0

سحرگاه يكى از روزها، پيكار نهايى حق وباطل آغاز مى گردد و خداوند پس از نبردى خونبار ميان دو سپاه عدل وظلم، حجت خدا وياران حق گراى او را پيروزى كامل مى بخشد و آنان، سپاه حق ستيز سفيانى را به طوركامل نابود مى سازند. (2)

طبق روايت ديگرى، سفيانى از سرنوشت شوم وتكان دهنده سپاه خويش كه در راه مکه به زمين فرو مى رود وزمين به فرمان خدا آن ها را مى بلعد درس عبرت گرفته و مى كوشد تا فرمان امام مهدى(ع) راگردن نهد . به همين جهت بيعت مى كند، اما پس ازاندك زمانى بيعت خويش را مى شكند و سركشى مى كند وپس از نبردى خونين به اسارت درمى آيد و نابود مى گردد. (3)

به روايت ديگرى، پس از دستگيرى به دستور حضرت مهدى(ع) در دروازه بيت المقدس كشته مى شود. (4)

  ا. به اعتبار اينكه از نسل بنو اميه است و آنان خود را پسرعموهاى بنى هاشم مى پندارند.